بعد از ظهرها همیشه این خیابان خلوت می شود . و من چقدر از این که درست در آن زمان ، اینجا باشم بدم می آید .

امروز توی پیاده روی همان خیابان داشتم برگه ها را می چپاندم توی کیف و به این فکر میکردم چقدر دلم یک کوله ی چرمی مشکی میخواهد که خانومی از کنارم رد شد . تیپ تماما مشکی اش هم به دل می نشست هم دل را می زد . داشتم پشت سر او سلانه سلانه حرکت می کردم که به ثانیه نکشیده یک موتوری با دو سرنشین به سرعت از کنارم گذشت و .. خودتان می توانید حدس بزنید چه شد . به سرعت برق کیف توی دست های دستکش پوش موتور سوار با صاحبش وداع کرد .

" هی عوضی " . زن با گفتن این حرف شروع کرد به دویدن . اما با آن کفش های پاشنه بلند .. !!  طبق معمول طبق غریزه ای ذاتی بی مهابا دویدم .. درست مثل دختر بچه های دبستانی .. اما بی فایده بود و چند ثانیه بعد حتی از دود آن موتور هم خبری نبود . مایوس برگشتم سمت زن که داشت آرام آرام میدوید . به هم رسیدیم .. نفس زنان گفت : " فرار کرد نه ؟" گفتم : "بله متاسفانه" . آنقدر مغموم و گرفته بود که حدس زدم باید پول زیادی از دست داده باشد ؛ این شد که پرسیدم :" پول یا وسیله ی مهمی که توش نبود ؟" گفت : "پول چه اهمیتی داره چیزی هزار بار مهمتر از پول داشتم ". و بعد گویی که دارد با خودش حرف میزند ادامه داد : "عکسش ، عکسشو از دست دادم . تنها چیزی که ازش برام مونده بود . وای اگر چهره اش یادم بره چی .. "

 مشخص است که آقای دزد کیف را همراه با آن عکس می اندازد توی زباله دان .. و این وسط آن زن می ماند و یک عمر حسرت ..

میدانید ما همه مان یک جورهایی دزد هستیم .. نه ؟ از آن دزدهای حرفه ای ، قهار .. آن قدر که گاهی حتا خودمان هم متوجه دزدی هایمان نمی شویم .. ما از آن دزدهایی هستیم که نمی شود زندانی مان کنند .. نمی شود ببرندمان دارالتادیب .. نمی شود جریمه مان کنند .. من جریان بالا را برای این تعریف نکردم که بنشینیم و آن دزد را محکوم کنیم ، یا مشکلات این چنینی را ریشه یابی کنیم و این حرف ها ؛ من فقط خواستم بگویم ما دزدهای محترم لازم است یک چیزی را بدانیم .. و آن این است که دزدیدن فقط حالت مادی ندارد .. لازم است بدانیم که جای پول را شاید بشود پر کرد ، اما برخی از چیزهایی که از دیگران می دزدیم و با خود می بریم  ( و حتا برخی از چیزهایی که از خودمان !! می دزدیم ) .. آن چیزهایی که دست آخر می اندازیم شان توی زباله دان ِ ذهن ِ مان .. ممکن است آن قدر برای آن شخص ( و برای خودمان ) مهم باشد ، آن قدر تک باشد ، آن قدر خاص و ویژه باشد ، که هیچ وقت پر کردن جایش ممکن و میسر نگردد !


+ ( باز نشر این پست در لینک زن )